دوست نداشت مدل من بشه..مقاومت ميكرد و همش وول ميخورد.. فكر كنم از چاقوي توي دستم ترسيده بود ولي من نميخواستم به اون آسيبي برسونم.. سعي كردم محكم سرجاش نگهش دارم.. اما توي يه لحظه همچي بهم ريخت.. نتونستم جلوي خون ريزيش رو بگيرم.. بجاش نشستم و از جون دادنش عكس گرفتم.... انگار تقديرش رو&nbs
دسته بندی
مفهومي