در هجوم سیاهی و غم شهر....حسی.....خوابی یا خیالی در من گمشده است.....و نگاه نگرانم در امتداد مسیری مبهم خیره مانده....تنها صدایی که شنیده میشود.....صدای اواز پرندگان است.....
به رهایی فکر میکنم....به پرواز....
به او......اما او دیگر نیست.....ایا با روح تاریک شهر در امیخته است؟؟.....اما من چه بیه
دسته بندی
فوتوگرافيک ، مفهومي ، مردم